مطابق آنچه در تعریف غیبت گفته شد کاملا روشن است که غیبت جنبه حق الناس دارد زیرا باعث هتک حیثیت و تضییع آبروى مسلمانى مى شود، و مى دانیم آبروى مسلمان همچون جان و مال او است.
از تشبیهى که در آیه سوره حجرات درباره غیبت آمده و به خوردن گوشت برادر مؤمن بعد ار مرگ او تشبیه شده جنبه حق الناس بودن آن روشن تر مى گردد.
از احادیث فراوانى نیز این حقیقت استفاده مى شود که غیبت نوعى ظلم و ستم است که باید جبران گردد از جمله:
1ـ در خطبه حجة الوداع آمده است که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ دِمائَکُمْ وَ اَمْوالَکُمْ وَ اَعْراضَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرامٌ کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هذَا فى شَهْرِکُمْ هذا فى بَلَدِکُمْ هذا اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ الْغَیْبَةَ کَما حَرَّمَ الْمالَ وَ الدَّمَ; اى مردم! خون ها و اموال و آبروى شما بر یکدیگر محترم است مانند احترام امروز و این ماه (ذى الحجه) و این شهر (مکه) خداوند حرام کرده است غیبت را همان گونه که حرام کرده است (تعرّض به) مال و خون را».(1)
بى شک هر خون بى گناهى ریخته شود باید جبران گردد، و هر مال مشروعى از هر کس تضییع شود، باید عوض آن را پرداخت، غیبت نیز باید به هر نحوى که ممکن است جبران شود.
اصولا قرار گرفتن آبروى مؤمن در کنار مال و خون او دلیل روشنى است بر این که تضییع آبرو جنبه حق الناس دارد.
2ـ در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بعد از آن که غیبت با مقایسه با زنا، شدیدتر از آن شمرده شده مى فرماید: «زانى بعد از توبه (خالصانه) مشمول عفو الهى
1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 9، صفحه 62.
مى شود; اِنَّ صاحِبَ الْغِیْبَةِ لا یُغْفَرُ لَهُ حَتّى یَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ; اما غیبت کننده بخشوده نخواهد شد تا غیبت شونده او را عفو کند».(1)
3ـ در کتاب مجموعه ورّام از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرامٌ دَمُهُ وَ مالُهُ وَ عِرْضُهُ، وَالْغِیْبَةُ تَناوُلِ الْعِرْضِ; تعرض به همه چیز مسلمان بر مسلمان حرام است، خون او و مال او، آبروى او، و غیبت تعرّض نسبت به آبرو است».(2)
جمله اخیر که غیبت را مصداق تعرض به آبرو ذکر مى کند خواه از کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد خواه از کلمات راویان حدیث، در هر حال مى تواند شاهد و گواهى براى مقصود ما باشد.
روایاتى که مى گوید غیبت سبب نقل حسنات از نامه اعمال غیبت کننده به غیبت شونده، و نقل سیئات از نامه اعمال غیبت شونده به غیبت کننده مى شود، (و در گذشته به آن اشاره شد) دلیل روشن دیگرى بر حق الناس بودن غیبت است، چرا که نقل حسنات و سیئات براى جبران آبروى ضایع شده غیبت شونده است.
حال که روشن شد غیبت حق الناس است، و حق الناس باید جبران گردد، این سؤال پیش مى آید که غیبت کننده چگونه مى تواند خطاى خود را جبران کند.
از بعضى از روایات استفاده مى شود که اگر غیبت به گوش غیبت شونده رسیده است باید برود و از او حلیّت بطلبد و اگر نرسیده باید براى او در پیشگاه خدا طلب آمرزش کرد (تا حق او جبران شود) این مضمون در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده است: «فَاِنْ اُغْتِیْبَ فَبَلَغَ الْمُغْتابَ فَلَمْ یَبْقَ اِلاّ اَنْ تَسْتَحِلَّ مِنْهُ وَ اِنْ لَمْ یَبْلُغْهُ وَ لَمْ یَلْحَقْهُ عِلْمَ ذلِکَ فَاسْتَغْفِرِ اللّهَ لَهُ».(3)
این تفسیر و توضیح شاید به خاطر این است که اگر غیبت به شخص غیبت شونده نرسیده است نقل آن براى او اى بسا سبب اذیت و آزار بیشترى مى شود، و مسئولیت سنگین ترى به بار مى آورد، به همین دلیل تنها دستور استغفار براى او داده شده است. بنابراین اگر موردى باشد که غیبت شونده ناراحت نمى شود، وجوب حلیّت طلبیدن بعید نیست.
1.المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 251.
2. مجموعه ورّام، جلد 1، صفحه 123.
3. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 242.
و از اینجا تفسیر روایات متعددى که مى گوید: «کَفّارَةُ الاِْغْتِیابِ اَنْ تَسْتَغْفِرَ لِمَنْ اِغْتَبْتَهُ; کفاره غیبت آن است که براى کسى که غیبتش را کرده اى استغفار کنى».(1) روشن مى شود.
شاهد گویاى دیگرى بر تحلیل فوق حدیثى است که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: «مَنْ کانَتْ لاَخِیْهِ عِنْدَهُ مَظْلَمَةٌ فى عِرْض اَوْ مال فَلْیَتَحَلَّلْها مِنْهُ مِنْ قبلِ اَنُ یَأْتِى یَوْمَ لَیْسَ هُناکَ دِینارٌ وَ لادِرْهَمٌ اِنَّما یُؤْخَذُ مِنْ حَسَناتِه فَاِنْ لَمْ تَکُنْ لَهُ حَسَناتٌ اُخِذَ مِنْ سَیِّئاتِ صاحِبِهِ فَزِیْدَتْ عَلى سَیِّئاتِهِ; هر کس نسبت به برادر مسلمان خود ستمى در مورد آبرو یا مال او کرده باشد باید از او حلیّت بطلبد پیش از آن که فرا رسد روزى که در آن روز درهم ودینارى نیست بلکه از حسنات او بر مى دارند (بر حسنات برادرى که مال یا آبروى او تضییع شده است مى نهند) و اگر حسناتى نداشته باشد از گناهان رفیقش برمى دارند و بر گناهان او مى گذارند».(2)
در دعاهاى معروف ایّام هفته که از امام زین العابدین على بن الحسین(علیه السلام) در ملحقات صحیفه سجّادیه نقل شده در دعاى روز دوشنبه نیز تعبیرات روشنى در این باره دیده مى شود که امام از خداوند (به عنوان سرمشق براى دیگران) چنین مى خواهد: اگر مظالمى از عباد نزد من است، و من بر کسى از بندگان تو ظلم و ستمى کرده ام در عرض و آبروى، یا در مورد اموال و خانواده و فرزندانش، یا غیبتى از او کرده ام، و یا تحمیلى بر او روا داشته ام، یا تکبر و تعصّب یا ریاکارى و خودنمایى در برابر او داشته ام، و اکنون دستم نمى رسد که حق او را به او باز گردانم یا حلیّت بطلبم از درگاه تو مى طلبم که او را به هر گونه مصلحت مى دانى از من راضى فرمایى».(3)
به هر حال احتمال حق الناس بودن غیبت بسیار قوى است لذا اگر جبران کردن یا حلیّت طلبیدن مشکلى نداشته باشد، باید اقدام کرد.
این نکته نیز حائز اهمیت است که یکى از طرق جبران غیبت آن است که انسان
1. میزان الحکمة، جلد 3، صفحه 2339، احادیث 15543 تا 15548.
2. جامع السّعادات، جلد 2، صفحه 306.
3. ملحقات صحیفه سجادیه، دعاى روز دوشنبه (با تلخیص).
نزد کسانى که غیبت در حضور آنها انجام گرفته برود، و عمل برادر مؤمن خود را به گونه اى توجیه و حمل بر صحّت کند، که آثار غیبت از اذهان آنها به کلى برچیده شود، و به اصطلاح آب بسته به جوى خود باز گردد.