بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمدر عصر پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مردى بر جمعى که نشسته بودند مى گذشت . یکى از آنان گفت : من این مرد را براى خدا دشمن دارم . آن گروه گفتند: به خدا قسم که سخن بدى گفتى !! و ما به او خبر مى دهیم ، و به وى خبر دادند.
آن مرد به خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و سخن او را بازگفت . پیغمبر صلى الله علیه و آله او را خواست و از آنچه درباره وى گفته بود پرسید. مرد گفت : آرى ، چنین گفتم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: چرا با او دشمنى مى کنى ؟ گفت : من همسایه اویم و از حال او آگاهم ، به خدا قسم ندیدم که جز نماز واجب هرگز نماز بگذارد!
آن مرد گفت : یا رسول الله صلى الله علیه و آله از وى بپرس آیا دیده است که من نماز واجب را از وقت خود به تاءخیر اندازم ، یا بد وضو بسازم و رکوع و سجود را درست انجام ندهم ؟
پیغمبر صلى الله علیه و آله پرسید، مرد گفت : نه ، سپس گفت : به خدا ندیدم جز ماه رمضان ، که هر نیکوکار و بدکارى روزه مى گیرد، هرگز در ماه دیگر روزه بگیرد! آن مرد گفت : یا رسول الله ، از وى بپرس آیا دیده است که من در روز رمضان افطار کرده باشم یا چیزى از حق آن فرو گذاشته باشم ؟
پیغمبر صلى الله علیه و آله پرسید، و او گفت : نه ، باز گفت : به خدا هیچگاهم ندیدم که به سائل و فقیرى چیزى بدهد و ندیدم که چیزى از مال خود انفاق کند مگر این زکاتى که نیکوکار و بدکار آن را اداء مى کنند!
مرد گفت : از او بپرس آیا دیده است که چیزى از آن کم گذاشته باشم یا با خواهان آن چانه زده باشم ؟ گفت : نه .
آنگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به آن مرد فرمود: برخیز که شاید او از تو بهتر باشد