شیخ بهاء علیه الرحمه در کشکول جلد اول ص 197 مى نویسد: روزى در مجلس بزرگى ذکر من شده بود شنیدم یکى از حاضرین که ادعاى دوستى با من مى کرد ولى در این ادعا دروغ مى گفت شروع به غیبت نموده نسبت هاى ناروائى بمن داده بود این آیه را در نظر نداشت که خداوند مى فرماید: (ایحب احدکم ان یاءکل لحم اخیه میتا) آیا دوست دارید گوشت برادر مرده خود را بخورید چنانچه دوست نمى دارید. از غیبت نیز پرهیز کنید. آنگاه که فهمید جریان بمن رسیده و اطلاع از غیت او پیدا کرده ام نامه بلند بالائى برایم نوشت اظهار پشیمانى و درخواست رضایت در آن نامه مى کرد. در جوابش نوشتم خدا ترا پاداش دهد بواسطه هدیه اى که براى من فرستادى چون هدیه تو باعث سنگینى کفه حسناتم در قیامت مى شود. (فقد روینا عن سید البشرانه قال : یجاء بالعبد یوم القیمة فتوضع حسناته فى کفة و سیئآته فى کفة فترجح السیآت فتجى ء بطاقة فنقع فى کفة الحسنات فترحج بها فیقول یا رب ما هذه البطاقة ؟ فما من عمل عملته فى لیلى و نهارى الا استقبلت به فیقول عزوجل هذا ما قیل فیک و انت منه برى ء.) از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده که فرمود روز قیامت بنده اى را در مقام حسبا میآورند کارهاى نیکش در یک کفه و کارهاى زشتش را در کفه دیگر مى گذارند کفه گناه سنگین تر مى شود در این هنگام ورقه اى بر روى حسنات قرار مى گیرد، کارهاى نیکش بواسطه ان عمل زیادتر از گناهانش مى شود عرض مى کند پروردگارا آنچه عمل خوب داشتم در کفه حسنات وجود داشت این ورقه چه بود، من که چنین عملى نداشتم ؟ خطاب مى رسد این در مقابل سخنى است که درباره تو گفته اند و از آن نسبت پاک بودى این حدیث مرا وامى دارد که سپاسگزار تو باشم بواسطه چیزى که بمن رسانیده اى با اینکه اگر در رو برویم چنین کار یا بدتر از این را انجام مى دادى با تو مقابله به مثل نمى کردم جز عفو و گذشت و دوستى و وفا از من نمى دیدى این باقیمانده عمر، گرامى تر است از اینکه صرف در مکافات اشخاص شود باید به فکر آنچه از دست رفته ، بود و تدارک گذشته را نمود.