امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «اِذا جاهَرَ الْفاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلا حُرْمَةَ لَهُ عَلى غَیْبَة; هنگامى که فاسق تظاهر به فسق کند، نه احترامى دارد و نه غیبتى».(1)
و در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم «مَنْ اَلْقى جَلْبابَ الْحَیاءَ فَلا غَیْبَةَ لَهُ; کسى که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد».(2)
و احادیث متعدد دیگرى نیز تصریح به این موضوع کرده است، این احادیث به مقتضاى مفهوم وصف، بلکه مفهوم شرط که در مقام احتراز و نفى غیر، بیان شده است، به خوبى نشان مى دهد که اگر شخصى گناهى کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست. و چنان که در بحث استثنائات غیبت خواهد آمد، غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملى که تظاهر به آن مى کند جایز است، نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است، چرا که نوعى ظلم و ستم و افشاء اسرار و ریختن آبروى مردم محسوب مى شود، و بى شک فرقى میان فاسق و عادل در این زمینه نیست، مگر در مواردى که غیبت سبب نهى از منکر، یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد، و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتى نیست.
در بحث استثنائات غیبت، شرح بیشترى در این زمینه خواهد آمد.
گاه تصور مى شود که غیبت تنها با زبان است در حالى که حقیقت غیبت ـ آن گونه که دانستیمـ اظهار عیوب پنهانى که اگر صاحبش بشنود ناراحت مى شود.
این کار ممکن است به وسیله زبان انجام گیرد، یا از طریق قلم، و یا حتى اشارات دست و چشم و ابرو. گاه ممکن است در لباس جدى باشد و گاه در لباس جدى و طنز، واى بسا گناهان و غیبت هایى که در لباس شوخى و طنز انجام مى شود، خطرناک تر از گناهانى است که در لباس جدى است. چرا که انسان در شوخى و طنز
1. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 253.
2. همان، صفحه 260.
آزادى بیشترى احساس مى کند، و مطالبى را که به صورت جدى قادر بر بیان آن نبود، در لباس شوخى و طنز بیان مى کند.
اضافه بر این گاه غیبت با تعبیرات صریح (به اصطلاح دلالت مطابقى و تضمّنى) انجام مى گیرد، و گاه به دلالت هاى التزامى و تعبیرات کنایى که ابلغ من التّصریح است، مثلا هنگامى که سخن از مؤمنى به میان مى آید مى گوید بگذریم، شرع مقدس دهان ما را در اینجا بسته است، و با این تعبیر نشان مى دهد که او مرتکب گناهان زشتى شده است و اى بسا اگر صریحاً بیان مى کرد، چیز کمى به نظر مى رسید، اما چون با اشاره اجمالى بیان مى کند ذهن طرف به سراغ هر گناهى مى رود.
یا این که مى گوید: فلان کس داراى صفات بسیار خوبى است ولى...سپس سکوت مى کند.
و گاه در مقام خیرخواهى و دلسوزى مى گوید: «خداوند عاقبت فلان کس را به خیر کند». یا مى گوید: من از عاقبت او سخت بیمناکم و در واقع گناه را در لباس طاعت عرضه مى کند. و به گفته بعضى از بزرگان مرتکب گناه مضاعفى مى شود، هم غیبت و هم ریاکارى، غیبت از این نظر که با همین گفتار سر بسته، معایب زیادى را به طرف نسبت داده است، ریاکارى از این نظر که مى خواهد بگوید من اهل غیبت نیستم و مطیع فرمان پروردگارم