و جمله (ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه ) در ضمن مثالى به همین حقیقت اشاره مـى کـند. در این جمله نخست استفهام انکارى به کار برده ، و حب منفى را به (احد) یعنى یکى از مسلمانان نسبت داده ، و نه به بعضى از مسلمانان ، یعنى نفرموده : (ایحب بعضکم ) و یـا تـعبیرى دیگر تا مشمول نفى واضح تر شود. و باز به همین منظور نفى مذکور را با جمله (کرهتموه ) تاءکید فرمود، و با اینکه مى توانست همین کراهت را به احد نسبت داده بفرماید (فکرهه ).
و حـاصـل مـعناى آیه این است که : غیبت کردن مؤ من به منزله آن است که یک انسانى گوشت بـرادر خـود را در حـالى کـه او مـرده اسـت بـخـورد. حـال چـرا فـرمود گوشت برادرش ؟ براى اینکه مؤ من برادر او است ، چون از افراد جامعه اسـلامـى اسـت که از مؤ منین تشکیل یافته ، و خداى تعالى فرموده : (انما المؤ منون اخوه ). و چـرا او را مـرده خواند؟ براى اینکه آن مؤ من ، بى خبر از این است که دارند از او غیبت مى کنند.
تفسیر المیزان 18
و انـسـان کـه از روز ازل بـه حـکـم ضـرورت ، اجـتـمـاع تـشـکـیـل داد، بـراى این تشکیل داد که یک زندگى اجتماعى داشته باشد، و در اجتماع داراى منزلتى شایسته و صالح باشد، منزلتى که به خاطر آن دیگران با او بیامیزند، و او بـا دیـگران بیامیزد، او از خیر دیگران بهره مند، و دیگران از خیر او برخوردار شوند. و غـیـبـت عـامـل مـؤ ثـرى اسـت بـراى ایـنـکه او را از این منزلت ساقط کند و این هویت را از او بـگـیـرد. در آغـاز یـک فـرد را از عدد مجتمع صالح کم کند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا که در اثر شیوع غیبت تمامى افراد جامعه از صلاحیت زندگى اجتماعى ساقط شوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل گردد، و آن وقت دیگر افراد جامعه با هم انس نگیرند، و از یـکـدیـگـر ایـمـن نـبـاشـنـد، و بـه یـکـدیـگـر اعـتـمـاد نـکـنند، آن وقت است که دواء که همان تشکیل جامعه از روز نخست بود، به صورت دردى بى دواء درمى آید.
پـس غـیـبـت در حـقـیـقـت ابـطـال هـویت و شخصیت اجتماعى افرادى است که خودشان از جریان اطـلاعـى نـدارنـد و خـبـر نـدارنـد کـه دنبال سرشان چه چیزهایى مى گویند، و اگر خبر داشـتـه بـاشند و از خطرى که این کار برایشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز مى جویند و نمى گذارند پرده اى را که خدا بر روى عیوبشان انداخته به دست دیگران پاره شود، چون خداى سبحان این پرده پوشیها را بدین منظور کرده که حکم فطرى بشر اجراء گـردد، یـعنى اینکه فطرت بشر او را وامى داشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، این غـرض حـاصـل بـشـود، و افـراد بـشـر دور هـم جمع شوند، با یکدیگر تعاون و معاضدت داشـتـه بـاشـند، و گر نه اگر این پرده پوشى خداى تعالى نبود، با در نظر گرفتن ایـنـکـه هـیـچ انـسـانـى مـنـزه از تـمـامـى عـیـوب نـیـسـت ، هـرگـز اجـتـمـاعـى تشکیل نمى شد
تفسیرالمیزان18
و در کـتـاب خـصـال از اسـبـاط بـن مـحـمـد بـه سـنـدى کـه بـه رسـول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) دارد از آن جناب روایت کرده که فرمود: غیبت از زنـا شـدیـدتـر است . پرسیدند: یا رسول اللّه چرا چنین است ؟ فرمود: زناکار مى تواند تـوبـه کـنـد، و خـدا هـم تـوبه اش را بپذیرد، چون سر و کارش تنها با خدا است ، ولى مـرتـکـب غـیبت مى خواهد توبه کند، اما خدا توبه اش را نمى پذیرد مگر وقتى که شخص غیبت شده از او درگذرد.
مـؤ لف : ایـن روایـت را الدر المنثور هم از ابن مردویه ، و بیهقى از ابى سعید، و جابر از رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـلیـه و آله وسـلّم ) روایـت کـرده ، بـه ایـن عـبـارت کـه رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـلیـه و آله وسلّم ) فرمود: غیبت از زنا شدیدتر است . گفتند: یا رسول اللّه چطور غیبت از زنا شدیدتر است ؟ فرمود: براى اینکه ممکن است مردى زنا کند و بـعـد توبه کند، خدا هم توبه اش را بپذیرد، ولى مرتکب غیبت آمرزیده نمى شود، مگر وقتى که شخص غیبت شده او را ببخشد.
و در کافى به سند خود از سکونى از امام صادق (علیه السلام ) روایت آورده که فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) فرمود: غیبت در تباه کردن دین مسلمان سریعتر از خوره اى است که اندرون او را بخورد.
و در همان کتاب به سند خود از حفص بن عمر، از امام صادق (علیه السلام ) روایت کرد که فـرمـود: شـخـصـى از رسـول خـدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) پرسید: کفاره گناه غیبت چیست ؟ فرمود: براى آن کس که غیبتش کرده اى ، به تلافى غیبتش استغفار کن .
و در تـفـسـیـر قـمـى در ذیـل آیـه (و جـعـلنـاکـم شـعـوبـا و قـبـائل ) فـرمـود: شـعـوب ، مـلتـهـاى غـیـر عـرب اسـت و قبائل به معناى طوائف عرب .
مؤ لف : این روایت را صاحب مجمع البیان به امام صادق (علیه السلام )
نسبت داده .
تفسیر المیزان 18
عادت ما نیست رنجیدن ز کس |
ور بیازارد نگوئیمش بکس |
ور بر آرد دود از بنیاد ما |
آه آتشبار ناید یاد ما |
ورنه ما شوریدگان در یک سجود |
بیخ ظالم را براندازیم زود |
رخصت ار یابد زما باد سحر |
عالمى در دم کند زیر و زبر |