گاه تصوّر مى شود که مفهوم غیبت و همچنین روایاتى که درباره غیبت وارد شد ناظر به افراد زنده است و مردگان را شامل نمى شود، بنابراین غیبت کردن پشت سر مرده اشکالى ندارد، ولى این اشتباه بزرگى است زیرا طبق روایات اسلامى: «حُرْمَةُ الْمِیِّتِ کَحُرمَتِهِ وَ هُوَ حَىٌّ; احترام مرده مسلمان همچون احترام زنده او است».(1) بلکه مى توان گفت غیبت مرده از جهاتى زشت تر و ناپسندتر است، زیرا زندگان ممکن است روزى غیبت را بشنوند و به دفاع از خود برخیزند، ولى مرده هرگز قادر به دفاع از خود نیست، به علاوه شخص غیبت کننده ممکن است افراد زنده را ببیند و از آنها حلیّت بطلبد ولى در مورد مردگان این مطلب هرگز صدق نمى کند.
اضافه بر این، دستوراتى که درباره احترام به جسد مرده مسلمان داده شده از قبیل غسل و کفن و نماز میّت و مفاهیمى که در نماز آمده است و دفن و زیارت اهل قبور و حرام بودن بى احترامى به قبر مؤمن همگى دلیل بر این است که آبروى مسلمانان بعد از مردن نیز باید حفظ شود
گاه غیبت درباره شخص خاص یا اشخاص معین است که حکم آن از بحث هاى گذشته در جهات مختلف تبیین شد.
ولى گاهى جنبه کلّى و عمومى پیدا مى کند. مثلا مى گوید اهل فلان شهر خسیس یا نادان و ساده لوحند، یا مى گوید اهالى فلان آبادى دزدند، یا معتادند یا در مسائل ناموسى بى بند و بارند.
آیا تمام احکام غیبت بر این غیبت هاى عمومى جارى مى شود؟
مى توان گفت غیبت داراى چند صورت است:
1. بقره، آیه 220.
1ـ در آنجایى که غیبت شونده، شخص یا اشخاص محدود و معدودى باشند که مخاطبین، آنها را نمى شناسند، مثل این که بگوید در فلان شهر یا فلان آبادى یک یا چند نفر را دیدند که مشغول نوشیدن شراب یا اعمال زشت دیگرى بودند، بى شک احکام غیبت در اینجا جارى نیست، چرا که با این سخن مطلب پنهانى آشکار نمى شود.
2ـ آن که به صورت شبهه محصوره مطلب را بیان کند (به اصطلاح شبهه قلیل فى القلیل یا کثیر فى الکثیر باشد) مثلاً بگوید یکى از آن چهار نفر را دیدم مشغول شرب خمر بود (و نام آن چهار نفر را ببرد یا بگوید یکى از پسران زید را دیدم که فلان کار خلاف را انجام مى داد، یا این که بگوید گروه کثیرى از اهالى فلان آبادى یا فلان شهر مرتکب این عمل مى شوند به گونه اى که انگشت اتهام به سوى همه آنها نشانه رود.
ظاهر این است که ادلّه غیبت چنین موردى را شامل مى شود، و به فرض که نام آن را غیبت نگذاریم چون کشف سرّ ناقصى شده، حرام بودن آن از جهت هتک احترام مؤمن و قرار دادن او در معرض اتهام ثابت است.
3ـ به تمام اهل یک شهر یا آبادى چیزى را نسبت دهد، بى شک در اینجا نیز احکام غیبت و یا لااقل هتک احترام مؤمنین جارى مى شود، خواه منظورش تمام اهل شهر بدون استثناء باشد یا اکثریت آنها.
بنابراین، آنچه معمول است که اهالى بعضى از بلاد یا آبادى ها را با اوصاف زشتى یاد مى کنند، از نظر اسلام جایز نیست، مگر این که قرینه باشد که منظورش افراد کمى از آنها است، و به اصطلاح شبهه قلیل فى الکثیر یا شبهه غیر محصوره شود. و یا این که وجود آن اوصاف را همه بدانند، و در عین حال قصد هتک و مذمت نیز نداشته باشد.