سفارش تبلیغ
صبا ویژن
استثنات غیبت - معنویت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ... از هر لذّتی جز یاد تو، از هر آسایشی جز همدمی تو، از هر شادمانی ای جز نزدیکی به تو، و از هر کاری جز فرمانبری ات، از توآمرزش می خواهم . [امام سجّاد علیه السلام ـ در مناجات ذاکرین ـ]
معنویت
 RSS 
خانه
ایمیل
مشخصات
ریاست وبلاگ
کل بازدید مخالفین غیبت: 233547
بازدیدعزیزان امروز : 14
بازدیددوستان دیروز : 3
........... درباره خودم ...........
معنویت
مدیر وبلاگ : امیر علی[68]
نویسندگان وبلاگ :
حسین[1]

وبلاگ معنویت درپی معرفی اخلاق فضایل ورذایل وعرفان تصوف از دیدگاه شرع و شریعت و...

........... عکس امیرعلی ...........
معنویت
........ تحریم کنندگان غیبت........
هدیه [139]
خبرگزاری مهر [35]
عرضه نرم افزارهای اسلامی [71]
یادداشتهای شخصی احمدی نژاد [135]
خبرگزاری فارس [29]
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی [37]
ایگاه اینترنتی کانون فرهنگی رهپویان وصال - شیراز [113]
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج [82]
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری [64]
پرسمان [89]
طلبه ای از نسل سوم [105]
[آرشیو(11)]


..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
ادله حرمت غیبت[15] . داستان های غیبت[8] . روایات غیبت[7] . استثنات غیبت[7] . تعریف غیبت[5] . درمان غیبت[5] . اثار غیبت[5] . غیبت در قران[5] . استماع غیبت[4] . انگیزهای غیبت[3] . انواع غیبت[3] . تعریف بدعت[2] . جبران غیبت[2] . مجازات غیبت[2] . شرح حدیث[2] . سوال ازشما پیگیری ازما . اقسام غیبت . ارکان غیبت .
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • موارد جواز غیبت

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/26:: 9:15 صبح
    در مواردى غیبت کردن جایز است ، به بعضى از موارد آن اشاره مى کنیم :
    1 در مقام مشورت ؛ یعنى اگر شخصى درباره دیگرى مشورت خواست ، ما مى توانیم عیب هاى کسى که مورد مشورت است را به مشورت کننده بگوییم .
    2 براى ردّ حرف ، عقیده باطل و اشخاصى که داراى چنین اعتقاداتى هستند، تا مبادا مردم دنباله رو آنها شوند.
    3 براى گواهى دادن بر ضد خلافکار نزد قاضى . همان گونه که براى ردّ ادّعاهاى نابجا باید حقیقت را گفت .
    4 براى ردّ گواهى شاهدى که مورد اطمینان نیست .
    5 براى اظهار مظلومیّت ، بیان کردن ظلم ظالم مانعى ندارد.
    6 کسى که بدون حیا و آشکارا گناه مى کند، غیبت ندارد.
    7 براى تقیّه یا ردّ ادعاهاى پوچ ، غیبت مانعى ندارد. مثلاً مى گوید: من مجتهدم ، دکترم ، سیّد هستم ، و مى دانیم که او اهل این صفات نیست ، جایز است به مردم آگاهى دهیم که او اهل این صفات نیست .


    غیبت ممنوع()

    و چند موضع دیگر هست که بعضى از علما، تجویز غیبت در آنها کرده‏اند.

    اول: هرگاه دو کس مطلع باشند بر عیب شخصى، در این صورت بعضى تجویزکرده‏اند که: یکى از آن دو کس آن عیب را با یکى دیگر به تقریبى ذکر کنند.

    دوم: غیبت جمعى که محصور نباشند، مثل اینکه بگوید: فلان طایفه، یا اهل فلان ده، یا اهل فلان، فلان عیب را دارند.

    سوم: کسى که اصرار بر معصیتى داشته باشد بعضى گفته‏اند: جایز است ذکر آن‏معصیت از او.

    چهارم: ذکر عیبى از کسى که اگر بشنود مضایقه نداشته باشد، اگر چه عیب شرعى‏نباشد.یا عیب شرعى باشد اما مجاهر به آن نباشد.

    و حق آن است که: در همه این چهار صورت نیز غیبت‏حرام است و دلیلى بر استثناى آنها نیست.

    فایده

    بدان که: هرگاه کسى غیبت دیگرى را کرده باشد کفاره آن، این است که: ابتدا توبه‏نماید و پشیمان شود و بعد از آن، اگر آن شخصى که غیبت او شده زنده باشد و دسترسى به او باشد و شنیده باشد، از او حلیت‏حاصل نماید، و «تطییب‏» (44) خاطر او کند.

    و همچنین اگر نشنیده باشد و در اظهار آن مظنه فسادى یا عداوتى نباشد اما اگر مظنه‏عداوت بوده باشد یا دسترسى به او نباشد در این صورت از براى او استغفار کند و طلب‏آمرزش نماید.و از براى او اعمال صالحه به جا آورد، که در روز قیامت عوض غیبت‏او شود.


    غیبت ممنوع()

  • مستثنیات غیبت از دیدگاه مرحوم شیخ انصارى

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/25:: 1:48 عصر
    مرحوم شیخ انصارى در اوائل کتاب مکاسب محرمه چند مورد را جزء حرمت غیبت ندانسته و استثناء نموده و فرموده است در این موارد غیبت جایز است :
    1 -
    کسى که در مورد شخصى با انسان مشورت مى کند و از او مى خواهد که خوبى و بدى آن شخص را براى او بازگو کند، انسان باید براى او خیرخواهى کند و واقعیت را براى او بیان کند، مخصوصا در کارهاى خیر مانند ازدواج ، که بخواهد دختر به او بدهد یا دختر از او بگیرد، و غیبت در این موارد اشکال ندارد، زیرا که خیرخواهى براى مشورت کننده واجب ، و خیانت به او حرام است ، زیرا خیانت به او چه بسا مفسده اش از واقع شدن در غیبت بیشتر باشد.
    2 -
    در مورد ظالم و ستمگر غیبت کردن و شنیدن غیبت اشکالى ندارد زیرا خداى متعال مى فرماید: (( ((لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم )) ))
    ((خداوند دوست ندارد که آشکارا بدى کسى گفته شود مگر در مورد مظلوم و ستمدیده ))
    پس مظلوم و کسى که مورد ستم واقع شده مى تواند ظلم ظالم را در نزد کسى که از ظلم او خبر ندارد بر ملا کند و از دست او شکایت کند و بدى او در این مورد اشکالى ندارد.
    3 -
    اگر آدم فاسقى شهادت داد یا خبرى آورد که فلانى چنین و چنان است باید به شهادت او ترتیب اثر داده نشود، و به محض شنیدن خبر نادرست او حکم نکنیم ، بلکه غیبت و بدگوئى او نیز در این مورد جایز است ، چون حکم نکردن به شهادت فاسق مصلحتش بیشتر از مفسده آن است ، و بدگوئى او در این مورد اشکالى ندارد، چون با شهادت به ناحق او یا به ترتیب اثر دادن به خبر دروغ او ممکن است بین چند طائفه بهم بخورد و بدینجهت مفسده عظیمى رخ دهد.
    4 -
    اگر کسى به شخص عادلى تهمت زد باید کلام او را رد کرد و الا غیبت خود او که به مؤ من عادل تهمت مى زند در این مورد جایز است .
    5 -
    کسى که ادعاى نسبى را مى کند که اهلیت آن را ندارد، باید او را رد کرد و حرفش را قبول نکرد و لو با غیبت نمودن و بدگوئى پشت سر او (در همین مورد.)
    6 -
    کسى که حرف باطلى را در مورد دین اسلام مى زند و یا مقاله اى علیه دین اسلام مى نویسد، غیبتش در این مورد اشکالى ندارد.
    7 -
    کسى که علنا فسق و فجور انجام مى دهد، مثلا علنا روزه مى خورد و یا گناه کبیره انجام مى دهد و یا زنا مى کند و یا شراب مى خورد، غیبتش ‍ جایز است .
    و باید قصدش از غیبت و بدگوئى او این باشد که از کار زشتش بازدارد، و در واقع این احسانى است به حق او. چون مى خواهد او را به کارهاى خوب وادارد.
    8 -
    غیبت بدعت گذار در دین جایز است ، در صورتى که خوف داشته باشى که او مردم را گمراه کند.
    9 -
    غیبت در استفتاء از مجتهد جایز است ، مثلا زنى مى رود پیش ‍ مرجع تقلیدش و مى گوید آیا مى توانم طلاق بگیرم یا نه ؟ اگر استفتاء موقوف باشد بر ذکر کردن نام او جایز است و الا جایز نیست .
    10 -
    غیبت در مورد دفع ضرر از غیبت شده جایز است ، همان طورى که امام صادق (ع ) بدگوئى زراره را مى نمود و قصد آن حضرت دفع ضرر دشمن از او بود، و به عبدالله بن زراره فرمود از جانب من به پدرت سلام برسان و بگو من بدى ترا پشت ترا گفتم ، به جهت دفاع از تو، زیرا که دشمن و اهل سنت در اذیت و آزار به دوستان ما شتاب مى کنند، و با آنها دشمنى مى ورزند به جهت علاقمندیشان به ما، پس من غیبت تو را گفتم ، تا آزار و اذیت آنان را از تو دفع نمایم و تا این که مورد تمجید و ستایش آنان قرارگیرى ، زیرا خداى متعال مى فرماید: (( ((و اما السفینة فکانت لمساکین یعلمون فى البحر فاردت ان اعیبها و کان وراءهم ملک یاخذ کل سفینة غضبا)) ))
    اما کشتى مال فقرائى بود که در دریا مى کردند، پس خواستم آن را عیب دار و ناقص کنم ، چون در اطراف پادشاهى بودکه کشتى سالم (سالمى ) را به زور و به غصب مى گرفت ، امام در تجویز عیب زراره به این آیه استدلال مى فرماید که این کلام خدا است ، به خدا سوگند او آن را معیوب و ناقص نکرد جز آن که هدفش این بود که از غضب نمودن شاه در امان باشد.
    11 -
    جایز است عیبى از او بگوید که به عنوان صفت خصوصى او گشته ، به طورى که تا آن عیب و نقص را نگوئید، آن فرد شناخته نشود، مثل دست شل ، و یا پا شل و یا لوچ و یک چشمى و یایک دستى ، و در حدیث است که زینب عطاره لوچ آمد پیش زنان پیغمبر اکرم (ص ) و با آنان ملاقات نمود.
    پس این عیب را گفتن در صورتى که به این صفت مشهور شده باشد و با شنیدن آن بدش نیاید اشکال ندارد. البته این مبنى بر این است که فقط آن عیب ظاهر گفته شود و قصد مذمت او را نداشته باشد، بلکه قصدش ‍ شناختن یا شناساندن او به طرف باشد بعد مرحوم شیخ مرتضى انصارى مى فرماید: البته فقهاء موارد استثناء حرمت غیبت را بیش از این بیان نموده اند، ولى ما ضابطه و قاعده کلى را در این مورد وجود مصلحت غالبه بر مفسده هتک احترام مؤ من مى دانیم ، چون هتک احترام مؤ من حرام است و این به اختلاف مصالح و مراتب مفسده هتک مؤ من متفاوت است ، زیرا که مصلحت در قوت و ضعف مندرج است ، چه بسا مؤ منى که عرض و آبرویش هیچ ارزشى ندارد، پى باید در هر دو جانب مصلحت و مفسده را مورد سنجش قرار دهیم ، اولویت با رعایت مصلحت بیشتر است اگر غیبت مصلحت بیشترى داشت غیبت جایز است و اگر حفظ آبروى مؤ من مصلحتش بیشتر بود غیبت جایز نیست .
    مؤ لف گوید: در همه این موارد که غیبت جایز است ، شنیدنش هم اشکالى ندارد.
    غیبت ممنوع()

  • مواضعى که غیبت در آنها جایز است

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/25:: 1:46 عصر

    چون حرمت غیبت و معالجه آن را دانستى، بدان‏که: چند موضع است که غیبت درآنجا جایز است:

    اول: «تظلم‏» و «استغاثه‏» کردن در نزد کسى که احقاق حق او تواند کرد، و انتقام‏ظلمى که بر او شده تواند کشید، یا اعانت او را تواند نمود.و لیکن شرط آن است که: درشکایت ظالم، به خصوص ظلمى که بر او واقع شده اکتفا نماید و زبان به اظهار عیبى‏دیگر از آن ظالم نگشاید.

    دوم: اظهار عیوب شرعیه کسى را کردن به قصد امر به معروف و نهى از منکر براى‏رضاى خدا، نه به قصد رسوائى او بر وفق هوا و هوس.و [این] باید در جایى باشد که فایده در رفع منکر بکند و بر وفق شریعت‏باشد، نه در نزد ظالم بى‏باکى که از حد شرع‏تجاوز کند، یا در جائى که فایده‏اى بر آن مترتب نشود.

    سوم: در نصیحت کسى که با تو مشورت کند در خصوص معامله کردن با کسى، یاشراکت، یا داد و خواست، یا رفاقت و امثال آن.که در این صورت ذکر عیبى از آن‏شخصى که مدخلیتى در آن باب دارد جایز است، به شرطى که احتیاج به ذکر آن عیب‏باشد.اما اگر احتیاج نباشد و به همین قدر گفتن که: من صلاح تو را نمى‏دانم و نحو آن،اکتفا بشود باید به همین اکتفا کرد و تصریح به عیب آن شخص نکرد.

    چهارم: ارشاد و نصیحت مؤمنى هرگاه با فاسق بد اخلاقى مصاحبت و «اختلاط‏» (39) نماید و از احوال او مطلع نباشد، و مظنه آن باشد که اعمال بد او به رفاقت دراین مؤمن، سرایت کند.در این صورت نیز اظهار نمودن عیوبى که در این مطلب «دخل‏» (40) دارد، جایز است.

    پنجم: اظهار کردن عیوب خفیه مریض نزد طبیب به جهت معالجه.

    ششم: اظهار عیوب شاهد و راوى حدیث‏به جهت «جرح‏» (41) نمودن شهادت او، یارد حدیث او.و لیکن در این خصوص باید به قدرى که جرح او بشود اکتفا نمود.و درنزد کسى باشد که مى‏خواهد به شهادت یا حدیث او عمل کند.

    هفتم: اظهار عیب عالمى یا حاکم شرعى که قابلیت فتوى و حکم نداشته باشد ومتصدى آنها شود، از براى رد فتوى و حکم او، هرگاه کسى از احوال او بپرسد یا فتوى یاحکم مخالف حقى از او صادر شده باشد.

    هشتم: هرگاه کسى مشهور به لقبى باشد که دلالت‏بر عیبى از او کند، مثل «اعرج‏» (42) و «احول‏» (43) و امثال اینها، که شناسانیدن او به آن لقب، ضرر ندارد، هرگاه به نوعى دیگرممکن نباشد و از شنیدن، او را ناخوش نیاید.اما هرگاه اکراه داشته باشد یا ممکن باشدشناسانیدن او به عبارتى دیگر، جایز نیست.

    نهم: هرگاه مجاهر به فسقى باشد و مضایقه از اظهار نداشته باشد، بلکه آن را اظهارکند، یا علانیه مرتکب آن باشد.غیبت او در آن فسق ضرر ندارد اگر چه او را ناخوش‏آید.بلکه اظهر آن است که: غیبت چنین شخصى مطلقا جایز است، اگر چه در فسقى‏باشد که آن را ظاهر نکند و از اظهار آن مضایقه داشته باشد.

    دهم: شهادت دادن در موضعى که باید شهادت داد، چه در حقوق الناس یاحقوق الله.

    یازدهم: در رد اقوال اهل بدعت و ضلالت.

    دوازدهم: غیبت کفار و کسانى که مخالف مذهب شیعه اثنى عشریه‏اند، که در این‏صورت نیز اقوى جواز غیبت آنهاست.

    سیزدهم: کسى که خود را منسوب به دیگرى نماید و منسوب به او نباشد جایز است رد نسبت او را کردن.

    چهاردهم: غیبت غیر معینى، یا طایفه غیر معینه‏اى که کسى نفهمد که مراد کیست، آن‏نیز جایز است.مثل اینکه بگویى: امروز گرفتار احمقى یا نادانى شدم.یا فاسقى چنین‏گفت و چنین کرد و امثال اینها.به شرطى که آن شخص بر شنونده معلوم نباشد.و هرگاه‏بعضى امارات و علامات باشد که معلوم شود کیست، اظهار عیب او حرام است


    غیبت ممنوع()

  • مستثنیات غیبت

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/25:: 1:40 عصر

    علماى اخلاق و همچنین فقها در این نکته اتفاق نظر دارند که مواردى پیش مى آید که غیبت کردن در آن جایز و حتى گاهى واجب است، و این به خاطر عوارض خاصّى است که بر غیبت مترتب مى شود.

    به تعبیر دیگر، غیبت به عنوان اولى بى شک حرام و از گناهان کبیره است و همه علماى اسلام در آن متفق القولند ولى عناوین ثانویه و عوارض حاصله ممکن است عنوان ذاتى را تحت الشّعاع قرار دهد، و در موارد خاصى غیبت مجاز یا واجب شود. و این موضوع در مواردى است که پاى مصلحت مهمترى در میان است، که حفظ آن مصلحت بر مفاسد عظیم غیبت غلبه مى کند.

    از جمله مواردى که داخل در این استثناء است موارد زیر است:

    1ـ در مورد دادخواهى و رفع ظلم و گرفتن حق، که اگر شخص مظلوم افشاگرى نکند کسى به داد او نمى رسد، و حق او پایمال مى گردد. این همان چیزى است که قرآن مجید مى فرماید «لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوْءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمیعاً عَلیماً; خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود بدى ها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده، خداوند شنوا و دانا است».(1)

    2ـ در مورد نهى از منکر، یعنى در جایى که اگر انسان افشاگرى نکند فرد یا افراد گنهکار دست از کارشان نمى کشند، در اینجا مصلحت امر به معروف و نهى از منکر بر مفسده غیبت غلبه مى کند، و مجاز بلکه واجب مى شود.

    3ـ در مورد بدعت گذاران و توطئه گران و کسانى که بر ضدّ مصالح مسلمین نقشه



    1. نساء، آیه 148.

    مى کشند، که اگر کار آنها بر ملا شود، مردم به پا مى خیزند، و جلوگیرى کامل یا نسبى مى کنند، غیبت این گونه اشخاص نیز جایز، بلکه واجب است.

    4ـ در مورد مسلمانى که جان یا مال یا ناموسش از سوى دیگرى در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشا کردن این خطر نیز جایز بلکه گاهى واجب است.

    5ـ در مورد مشورت یعنى در آنجا که کسى مى خواهد مثلا با دیگرى وصلت کند یا شرکتى تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سؤال مى کند، در اینجا نمى توان گفت: افشاى عیب طرف، گناه دارد بلکه امانت در مشورت ایجاب مى کند که آنچه را مى داند و در مورد آن برنامه تأثیر مى گذارد، افشا کند، و از این که ممکن است مصداقى از غیبت باشد ترسى به خود راه ندهد، چرا که پرده پوشى در این گونه موارد خیانت است، و خیانت در مشورت جایز نیست.

    6ـ در مورد شهادت دادن در جایى که از انسان تقاضاى شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است، چرا که مصلحت شهادت قوى تر است. همچنین در مورد اجراى حدود الهى که اگر چند نفر ببینند (بى آن که تجسّس خاصى کرده باشند) که فلان شخص مشغول شرب خمر یا زنا است، و بیایند و نزد حاکم شرع شهادت دهند، تا در مورد آنها اجراى حد شود.و یا شهودى درباره امرى شهادت داده اند، ولى شهود در باطن، فاسق و گنهکارند، اما حاکم شرع در ظاهر با خبر نیست در اینجا نیز افشاگرى و یا به تعبیر دیگر جرح شهود، جایز است. (البته تمام این ها در موردى است که شهود به اندازه کافى براى اثبات مطلب حضور داشته باشند).

     

    حکم متجاهر به فسق

    معمولا همه علماى اخلاق و فقهاى بزرگوار، غیبت متجاهر به فسق یعنى کسى که آشکارا مرتکب گناه مى شود را جزء مستثنیات شمرده اند، و تصریح مى کنند غیبت این گونه اشخاص که پرده هاى حیا را دریده و آشکارا در برابر چشم مردم مرتکب معصیت مى شوند، غیبت ندارند، و به روایاتى نیز در این زمینه تمسّک جسته اند.

    در حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اربعة لیست غیبتهم غیبة الفاسق المعلن بفسقه..; چهار گروهند که غیبت آنها غیبت محسوب نمى شود، نخست فاسقى که آشکارا گناه مى کند. (سپس پیشواى دروغگو و کسانى که بدگویى به مادر یکدیگر مى کنند، و آنها که از جماعت مسلمین خارج شده اند را بیان فرمود)».(1)

    در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «ثلاثة لیس لهم حرمة صاحب هوى مبتدع و الامام الجائر و الفاسق المعلن الفسق; سه کس احترام ندارند، فرد منحرف بدعت گذار است (اشاره به صاحبان مکتب هاى انحرافى است) و دیگر پیشواى ظالم و فاسق متجاهر به فسق است».(2)

    در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) آمده است: «مَنْ اَلْقى جِلْبابَ الْحَیاءِ فَلا غِیَبَةَ لَهُ; کسى که چادر حیا را از سر بیفکند غیبت ندارد».(3)

    در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَنَزْعَوُن عَنْ ذِکْرِ الفاجِرِ اَنْ تَذْکُرُوهُ، فَاذْکُرُوهُ یَعْرِفُهُ النّاسُ; آیا ملاحظه مى کنید از نام بردن افراد فاسق، نام آنها را ببرید تا مردم آنها را بشناسند».(4)

    و احادیث در این زمینه فراوان است.

    ولى چنین به نظر مى رسد که این گونه افراد به طور کلّى از موضوع غیبت خارجند نه این که از حکم آن استثنا شده باشند چرا که در غیبت دو چیز شرط بود، اول مخفى بودن عیب که این افراد ندارند، و دوّم ناراحت شدن از ذکر آن، که آن نیز در آنها نیست، زیرا اگر ناراحت بودند آشکارا مرتکب کار خلاف نمى شدند. و به تعبیر علماى اصول خارج شدن این قبیل اشخاص به صورت تخصص است نه تخصیص.

    در اینجا سؤالاتى پیش مى آید نخست این که آیا جواز غیبت متجاوز به فسق مخصوص گناهانى است که آشکارا انجام مى دهند یا در همه چیز غیبت آنها جایز است؟

    دیگر این که اگر کسى در محلّى یا نزد جماعتى متجاهر به فسق باشد اما در محل



    1. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 261.

    2. همان، صفحه 253.

    3. همان، صفحه 260.

    4. کنزالعمّال، جلد 3، صفحه 595، حدیث 8069.

    دیگر و نزد جماعت دیگر کار او پوشیده و پنهان باشد، آیا باز هم غیبت او جایز است؟ سوم این که آیا جواز غیبت متجاهر به فسق مشروط به وجود شرایط امر به معروف و نهى از منکر است یعنى غیبت چنین تأثیرى را داشته باشد و گرنه جایز نیست.

    با توجه به شرحى که در بالا در مورد این گونه افراد داده شد، پاسخ همه این سؤالات روشن مى شود، و آن این که تنها در موردى غیبت آنها جایز است که حالت تجاهر به فسق دارند، ولى در کارهایى دیگر، و یا در محیط هاى دیگر جایز نیست، چرا که ادلّه حرام بودن غیبت شامل غیبت آنها در این گونه موارد نمى شود و معلوم است در جایى که متجاهر هستند جستجوى شرایط امر به معروف ونهى از منکر ضرورتى ندارد چون عناصر تشکیل دهنده غیبت در آنها نیست.

    این احتمال نیز وجود دارد که منظور از متجاهر به فسق کسى است که به کلى پرده حیا را دریده و در برابر گناهان جسور و بى باک است; چنین افراد نه تنها احترامى ندارند، بلکه باید به مردم معرفى شوند تا مردم از خطرات آنها در امان بمانند، تعبیر به «مَن الْقى جِلْبابَ الْحَیاءِ; کسى که چادر حیا را بیفکند» وتعبیر «فَاذْکُرُوهُ یَعْرِفُهُ الناسَ; نام او را ببرید تا مردم او را بشناسند» ناظر به همین معنى است.

    بنابراین مى توان گفت: متجاهر به فسق بر دو گونه است: نخست آنها که در یک عمل تجاهر دارند که تنها در همان عمل غیبت آنها جایز است، و دیگر کسانى که پرده حیا را دریده و جسورانه دست به هر گناهى مى زنند، این گونه اشخاص در هیچ چیز احترامى ندارند و افشاگرى در مورد آنها لازم و ضرورى است تا افراد ناآگاه از خطرات آنها آگاه شوند.

    این سخن را با ذکر دو نکته پایان مى دهیم:

    نخست این که مى دانیم یکى از علوم معروف اسلامى علم رجال است که در آن از صدق و کذب و درستى و نادرستى راویان اخبار سخن به میان مى آید، بعضى از ناآگاهان از آموختن این علم ابا داشته اند چرا که در آن غیبت افراد مى شود، در حالى که پرواضح است که حفظ حریم احکام اسلام از آمیختن به دروغ و مطالب

    خلاف هدفى است بسیار برتر و بالاتر، و همین هدف والا است که به ما اجازه مى دهد درباره سوابق راویان اخبار دقت و جستجو کنیم و نقطه هاى ضعف آنها را بشمریم و در کتاب هاى رجال ثبت کنیم تا احکام الهى دستخوش هوا و هوس هاى این و آن نشود.

    دیگر این که در مسایل اجتماعى و سیاسى براى گزینش افراد، جهت پست هاى حسّاس و یا در ادامه کار اگر نقطه ضعف هایى پنهانى وجود داشته باشد که در سرنوشت جامعه مؤثر است، افشا کردن آنها گرچه در حدّ ذات مشمول عنوان غیبت است، ولى به خاطر اهمیت حفظ نظام جامعه اسلامى و کشف و خنثى کردن توطئه ها اقدام به آن نه تنها اشکالى ندارد، بلکه گاه واجب مى شود و کسانى که بر این گونه عیوب سرپوش مى نهند مبادا گرفتار غیبت شوند، در واقع مصالح جامعه اسلامى را فداى اشخاص مى کنند. حدیثى که قبلا از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آوردیم که ملامت مى کرد و مى فرمود: «از پرده پوشى بر گناه فاجران...» و دستور مى داد آنها را افشا کنند تا مردم آنان را بشناسند، ناظر به این معنى است.

    ولى این بدان معنى نیست که بى جهت آبروى اشخاص را ببرند و یا از حد لازم تجاوز کنند و در حریم زندگى شخصى و خصوصى آنها وارد شوند.

    از آنچه در بالا گفته شد تکلیف دستگاههاى اطلاعاتى کشور اسلامى نیز روشن مى شود که اگر فعالیت هاى آنها در جهت کشف و خنثى کردن توطئه ها و سلامت گزینش ها براى پست هاى حساس اجتماعى باشد و از آن فراتر نروند و تجاوز نکنند، کار آنها نه مشمول عنوان تجسّس است و نه مشمول عنوان غیبت حرام بلکه اداى وظیفه و انجام واجب است.


    غیبت ممنوع()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    example:
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن