سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تعریف غیبت - معنویت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در انتخاب دوست، آزمودن را مقدّم دار ؛ زیراآزمودن، معیار جدا سازِ میان نیکان و بدان است . [امام علی علیه السلام]
معنویت
 RSS 
خانه
ایمیل
مشخصات
ریاست وبلاگ
کل بازدید مخالفین غیبت: 233841
بازدیدعزیزان امروز : 5
بازدیددوستان دیروز : 1
........... درباره خودم ...........
معنویت
مدیر وبلاگ : امیر علی[68]
نویسندگان وبلاگ :
حسین[1]

وبلاگ معنویت درپی معرفی اخلاق فضایل ورذایل وعرفان تصوف از دیدگاه شرع و شریعت و...

........... عکس امیرعلی ...........
معنویت
........ تحریم کنندگان غیبت........
هدیه [139]
خبرگزاری مهر [35]
عرضه نرم افزارهای اسلامی [71]
یادداشتهای شخصی احمدی نژاد [135]
خبرگزاری فارس [29]
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی [37]
ایگاه اینترنتی کانون فرهنگی رهپویان وصال - شیراز [113]
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج [82]
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری [64]
پرسمان [89]
طلبه ای از نسل سوم [105]
[آرشیو(11)]


..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
ادله حرمت غیبت[15] . داستان های غیبت[8] . روایات غیبت[7] . استثنات غیبت[7] . تعریف غیبت[5] . درمان غیبت[5] . اثار غیبت[5] . غیبت در قران[5] . استماع غیبت[4] . انگیزهای غیبت[3] . انواع غیبت[3] . تعریف بدعت[2] . جبران غیبت[2] . مجازات غیبت[2] . شرح حدیث[2] . سوال ازشما پیگیری ازما . اقسام غیبت . ارکان غیبت .
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • غیبت چیست ؟

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/26:: 9:13 صبح
    غیبت آن است که انسان در غیاب شخصى چیزى بگوید که مردم از آن خبر نداشته باشند، چنانکه اگر آن شخص بشنود ناراحت شود بنابراین انتقاد روبرو یا عیبى که مردم مى دانند و یا اگر غیبت شونده ناراحت نشود، غیبت نیست .
    در حرام بودن غیبت فرقى میان غیبت کردنِ زن و مرد، کوچک و بزرگ ، آشنا و غریبه ، معلّم و شاگرد، پدر و فرزند، مرده یا زنده نیست .
    O رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: دست از سر مرده ها بردارید، کسى که مُرد، درباره اش خوب بگویید.

    غیبت ممنوع()

  • معنى و حقیقت غیبت

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/25:: 1:55 عصر

    بدان که: حقیقت غیبت آن است که: چیزى نسبت‏بغیرى که شیعه باشد ذکر کنى که‏اگر به گوش او برسد او را ناخوش آید و به آن راضى نباشد.

    خواه آن نقص، در بدن او باشد مثل اینکه بگویى: فلانى کور، یا کر، یا گنگ، یانیم مرده، یا کوتاه، یا بلند، یا سیاه، یا زرد، یا احول، یا «قطور» (1) و امثال اینها است.

    یا در نسب او باشد مثل اینکه بگویى: پسر فلان، فاسق، یا ظالم، یا حمال زاده، یانانجیب و نحو اینها است.

    یا در صفات و افعال و اقوال او باشد مثل اینکه بگویى: بد خلق، یا بخیل، یا متکبر، یاجبان، یا ریا کار، یا دروغ‏گو، یا دزد، یا ظالم، یا پرگو، یا پرخور، یا بى‏وقت‏به خانه مردم‏مى‏رود، و نحو اینها است.

    یا در چیزى باشد که متعلق به او باشد از: لباس، یا خانه، یا مرکب.چنانکه بگوئى:

    جامه فلان کس چرکین است.یا خانه او چون خانه یهودان است.یا عمامه او مثل گنبدى‏است، یا بقدر گردوئى است.یا کلاه او دراز است.یا مرکب او «جلف‏» (2) است.و امثال‏اینها.

    و همچنین در سایر امورى که منسوب به او باشد و به بدى یاد شود که اگر آن رابشنود ناخوشش آید.

    همچنان که حدیث نبوى به آن دلالت مى‏کند، فرمود: «آیا مى‏دانید که غیبت چه چیزاست؟ عرض کردند: خدا و رسول او داناتر است.فرمود: آن است که: یاد کنى برادرخود را به چیزى که او را ناخوش آید.شخصى عرض کرد که: اگر آن صفت‏با او باشد بازبد است؟ فرمود: اگر باشد غیبت است و الا بهتان است‏» . (3)

    «و نام مردى در خدمت آن حضرت برده شد، شخصى عرض کرد که: چه عاجزاست.حضرت فرمود: غیبت رفیق خود را کردى‏» . (4)

    و روزى اسم زنى مذکور شد عایشه گفت: کوتاه قد است.جناب رسول - صلى الله‏علیه و آله - فرمود: «او را غیبت کردى‏» . (5)

    و زنى دیگر مذکور شد عایشه گفت: «آن دامن بلند است.حضرت فرمود: بیفکن ازدهن خود، پس پاره گوشتى از دهن او افتاد» . (6)

    روزى یکى از اصحاب به دیگرى گفت: «فلان شخص بسیار خواب است.حضرت‏فرمود: گوشت‏برادر خود را خوردى‏» . (7)

    و آنچه در بعضى از احادیث وارد شده که: پیغمبر - صلى الله علیه و آله - یا بعضى ازائمه - علیهم السلام - مذمت‏بعضى از اشخاص معینه را فرموده‏اند، یا از براى بیان احکام‏الهى بوده یا از طوایفى بوده‏اند که غیبت آنها مستثنى است، چنانچه مذکور خواهد شد


    غیبت ممنوع()

  • غیبت‏به غیر زبان

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/25:: 1:55 عصر

    و مخفى نماند که: غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه: هر نوعى که نقصى ازغیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره، یا ایماء، یا رمز، یا نوشتن.

    مروى است که: «زنى بر عایشه وارد شد چون بیرون رفت عائشه با دست‏خود اشاره‏کرد که: این کوتاه است.حضرت فرمود که: غیبت او را کردى‏» . (8)

    و فرقى نیست در حرمت غیبت، میان کنایه و تصریح.بلکه بسا باشد که: کنایه بدترباشد.و غیبت‏به کنایه، مثل اینکه گوئى: الحمد لله که خدا ما را مبتلا نکرد به همنشینى‏ظلمه.یا به حب ریاست.یا سعى در تحصیل مال.یا بگویى: نعوذ بالله از بى‏شرمى.یا خداما را محافظت کند از بى‏شرمى.و غرض از اینها کنایه به شخصى باشد که مرتکب این‏اعمال باشد.و بسا که: چون خواهد که غیبت کسى را کند از راه ریا و تشبه به صلحا، ابتدامدح او را مى‏کند و مذمت‏خود را نیز مى‏کند چنانچه مى‏گوید: فلان شخص چه بسیارخوب شخصى بود و روزگار او را نیز مثل ما کرد و از دست‏شیطان خلاصى نیافت.

    و بعضى از غیبت کنندگان هستند که: چون مى‏خواهند غیبت مسلمانى را کنند از راه‏نفاق، غم و اندوه خود را بر حال آن شخص اظهار مى‏کنند و حال اینکه در دل خود،هیچ اندوهى ندارند، چنانکه مى‏گویند: آه، چه قدر غصه خوردم دلم سوخت‏به جهت‏فلان شخص که بى‏آبرو شد.یا فلان عمل از او سرزد.یا به او اهانت رسید.خدا امر او رابه اصلاح آورد.و این منافق اگر دوست او بودى و غم و اندوه او را خوردى پس اظهارنکردى و دعائى که به او مى‏کند در خلوت کردى.پس اظهار حزن و دعا از خباثت‏باطن‏اوست.و شیطان لعین او را بازیچه خود قرار داده، بر او امر را مشتبه کرده و بر ریش اومى‏خندد.و حسنات او را به باد مى‏دهد.و او چنان پندارد که: خوب مى‏کند.و نمى‏داندکه تیز بینان عالم دانش و بینش، از احوال و اوضاع برون او، احوال درونش را درک‏مى‏نمایند.

    حمد گفتى کو، نشان حامدون نى برونت را اثر نى‏اندرون

    رو ملاف از مشک کان بوى پیاز (9) از دم تو مى‏کند مکشوف راز (10)

    و بسیارند که غیبت مسلمانى را مى‏کنند و بعضى از حضار نمى‏شنوند بلند مى‏گویند سبحان الله! اما عجب نیست چنین چیزى.تا او خوب متوجه شود و این هرچه مى‏خواهدبگوید


    غیبت ممنوع()

  • غیبت عمومى و خصوصى

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/25:: 1:42 عصر

    گاه غیبت درباره شخص خاص یا اشخاص معین است که حکم آن از بحث هاى گذشته در جهات مختلف تبیین شد.

    ولى گاهى جنبه کلّى و عمومى پیدا مى کند. مثلا مى گوید اهل فلان شهر خسیس یا نادان و ساده لوحند، یا مى گوید اهالى فلان آبادى دزدند، یا معتادند یا در مسائل ناموسى بى بند و بارند.

    آیا تمام احکام غیبت بر این غیبت هاى عمومى جارى مى شود؟

    مى توان گفت غیبت داراى چند صورت است:



    1. بقره، آیه 220.

    1ـ در آنجایى که غیبت شونده، شخص یا اشخاص محدود و معدودى باشند که مخاطبین، آنها را نمى شناسند، مثل این که بگوید در فلان شهر یا فلان آبادى یک یا چند نفر را دیدند که مشغول نوشیدن شراب یا اعمال زشت دیگرى بودند، بى شک احکام غیبت در اینجا جارى نیست، چرا که با این سخن مطلب پنهانى آشکار نمى شود.

    2ـ آن که به صورت شبهه محصوره مطلب را بیان کند (به اصطلاح شبهه قلیل فى القلیل یا کثیر فى الکثیر باشد) مثلاً بگوید یکى از آن چهار نفر را دیدم مشغول شرب خمر بود (و نام آن چهار نفر را ببرد یا بگوید یکى از پسران زید را دیدم که فلان کار خلاف را انجام مى داد، یا این که بگوید گروه کثیرى از اهالى فلان آبادى یا فلان شهر مرتکب این عمل مى شوند به گونه اى که انگشت اتهام به سوى همه آنها نشانه رود.

    ظاهر این است که ادلّه غیبت چنین موردى را شامل مى شود، و به فرض که نام آن را غیبت نگذاریم چون کشف سرّ ناقصى شده، حرام بودن آن از جهت هتک احترام مؤمن و قرار دادن او در معرض اتهام ثابت است.

    3ـ به تمام اهل یک شهر یا آبادى چیزى را نسبت دهد، بى شک در اینجا نیز احکام غیبت و یا لااقل هتک احترام مؤمنین جارى مى شود، خواه منظورش تمام اهل شهر بدون استثناء باشد یا اکثریت آنها.

    بنابراین، آنچه معمول است که اهالى بعضى از بلاد یا آبادى ها را با اوصاف زشتى یاد مى کنند، از نظر اسلام جایز نیست، مگر این که قرینه باشد که منظورش افراد کمى از آنها است، و به اصطلاح شبهه قلیل فى الکثیر یا شبهه غیر محصوره شود. و یا این که وجود آن اوصاف را همه بدانند، و در عین حال قصد هتک و مذمت نیز نداشته باشد.


    غیبت ممنوع()

  • معنای غیبت

  • نویسنده : امیر علی:: 87/3/25:: 1:10 عصر

    صحاح اللّغه مى گوید: «غیبت آن است که انسان پشت سر کسى که عیب و عملش پوشیده است سخنى بگوید که اگر به گوش او برسد ناراحت شود».

    مصباح المنیر مى گوید: «غیبت آن است که عیوب پنهانى کسى را که از فاش شدن آن ناراحت مى شود (پشت سر او) باز گویى کنى».

    مرحومه شیخ انصارى از بعضى از بزرگان علما نقل کرده است که اجماع و اخبار معصومین(علیهم السلام) دلالت دارد بر این که حقیقت غیبت آن است که از دیگرى (در پشت سرش) چیزى بگویى که اگر بشنود ناراحت شود.(مکاسب محرّمه شیخ انصارى، صفحه 41)

    این مضمون در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.

    در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که غیبت آن است که درباره برادر

    مسلمانت چیزى بگویى که خداوند آن را بر او مستور داشته است.(وسائل الشّیعه، جلد 8، ابواب احکام العشره، صفحه 602.)

    از آنچه در بالا آمد استفاده مى شود که غیبت ارکانى دارد، نخست این که سخنى را پشت سر کسى بگوید، و اگر در حضورش گفته شود، عنوان دیگرى به خود مى گیرد (عنوان ایذاء، یا هتک و مانند آن) دیگر این که باید از قبیل ذکر عیوب باشد، و آن هم عیب مستور و پنهان که اگر آشکار باشد غیبت نیست، هر چند ممکن است به عناوین دیگرى حرام باشد، و دیگر این که هنگامى که غیبت شونده آن را بشنود غمگین و ناراحت شود، ولى به نظر مى رسد این یک قید توضیحى است براى این که آشکار کردن عیب پنهانى آن هم پشت سر اشخاص براى هر انسانى غم انگیز است. ممکن است افراد بى بند و بارى پیدا شوند که هر چه درباره آن ها گفته شود، پروا نداشته باشند، ولى این گونه افراد بسیار کمند.

    از آنچه در بالا آمد این نکته نیز روشن مى شود این که بعضى از عوام هنگامى که به آنها گفته مى شود چرا پشت سر فلان کس غیبت کردى؟ مى گویند این سخنان را پیش روى آنها هم مى گوییم، از قبیل عذر بدتر از گناه است چرا که پیش روى آنها گفتن هرگز مجوّز غیبت نیست، و آن هم گناه بزرگى است چرا که هم آزار مؤمن است و هم هتک احترام او.

    در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که نام شخصى را نزد پیامبر بردند بعضى از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسیار ناتوانى است، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: شما غیبتش کردید؟ عرض کردند: اى رسول خدا، صفتش را گفتیم، فرمود: «اِنْ قُلْتُمْ ما لَیْسَ فِیِه فَقَدْ بُهِتْتُمُوهُ;هرگاه چیزى را مى گفتید که در او نبود، به او تهمت زده بودید، نه غیبت».(محجة البیضاء، جلد 5، صفحه 256)

    عذر دیگر عوامانه اى که بعضى از افراد نادان به آن متوسّل مى شوند که در برابر نهى از غیبت مى گویند مگر دروغ مى گوییم فلان کس این عیب را دارد، این نیز دست کمى از عذر ناموجّه بالا ندارد، چرا که اگر عیبى در کسى نباشد و بگویند تهمت است نه غیبت، غیبت آن است که عیب پنهانى اى که در او هست پشت سر او بگویند.


    غیبت ممنوع()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    example:
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن