و اما آثار سوء معنوى آن بیش از آن است که در بیان گنجد و در اینجا به قسمتى از آن که در روایات اسلامى با صراحت آمده اشاره مى کنیم:
1ـ در روایات گذشته خواندیم که غیبت حسنات را نابود مى کند همان گونه که آتش هیزم را. عالم بزرگوار شیخ بهایى در یکى از کتاب هاى خود غیبت را به صاعقه تشبیه مى کند که حسنات را در یک چشم به هم زدن نابود مى کند سپس مى گوید: کسى که غیبت مردم مى کند، مانند کسى است که منجنیقى نصب کرده و با آن حسنات خود را نشانه گیرى کرده و شرق و غرب آن را مى کوبدکشکول شیخ بهایى، جلد 2، صفحه 295 (مطابق نقل کتاب پرورش روح، صفحه 422
2ـ غیبت دین انسان را از بین مى برد همان گونه که بیمارى خوره گوشت هاى تن را مى خورد.
3ـ غیبت کننده اگر بخشوده شود آخرین نفرى است که وارد بهشت مى شود، و اگر بخشوده نشود اولین نفرى است که وارد دوزخ مى گردد.
4ـ غیبت سبب رسوایى انسان مى شود، در حدیثى از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم فرمود: «یا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلسانِهِ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ لا تَغْتابُوا الْمُسْلِمینَ وَ لا تَتَبَّعُوا عَوْراتِهِمْ فَاِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ اَخِیْهِ تَتَبَّعَ اللّهُ عَوْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللّهُ عَوْرَتَهُ یَفْضَحُهُ فِى جَوْفِ بَیْتِهِ; اى گروهى که با زبان ایمان آورده اید ولى با قلبتان ایمان نیاورده اید، غیبت مسلمانان نکنید، و در صدد کشف عیوب آنها نباشید، چرا که هر کس در صدد کشف عیوب برادر مسلمانش باشد خداوند عیوب او را کشف مى کند، و هر کس خدا عیوبش را کشف کند حتى در درون خانه اش رسوا مى شود».المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 252
5ـ غیبت سبب مى شود که حسنات غیبت کننده به نامه اعمال غیبت شونده، و سیئات غیبت شونده به نامه اعمال غیبت کننده منتقل شود، چنان که در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «یُؤْتى بِاَحَد یَوْمَ الْقِیامَةِ یُوقَفُ بَیْنَ یَدَىِ اللّهُ یُدْفَعُ اِلَیْهِ کِتابُهُ فَلا یَرَى حَسَناتِهِ فَیَقُولُ اِلهِى لَیْسَ هذا کِتابِى فَاِنِّى لا اَرَى فیها طاعَتى فَقالَ اِنَّ رَبَّکَ لا یَضِلُّ وَ لا یَنْسى، ذَهَبَ عَمَلُکَ بِاغْتیاب النّاسِ ثُمَّ یُؤْتى بِآخَرَ وَ یُدْفَعُ اِلَیْهِ کِتابُهُ فَیَرى فیها طاعات کَثیرة، فَیَقُولُ اِلهى ما هذا کِتابى فَانِّى ما عَمِلْتُ هَذِهِ الطّاعاتِ، فَیَقُولُ: اِنَّ فُلاناً اِغْتابَکَ فَدُفعَتْ حَسَناتُهُ اِلَیْکَ; روز قیامت کسى را در دادگاه عدل الهى حاضر مى کنند، و نامه اعمالش را به دست او مى دهند، نگاه مى کند حسنات خود را در آن نمى بیند، عرضه مى دارد خدایا این نامه عمل من نیست زیرا طاعات خود را در آن نمى بینم، خداوند به او مى گوید پروردگار تو نه گمراه مى شود و نه چیزى را فراموش مى کند، طاعات تو به سبب غیبت مردم از بین رفت، سپس دیگرى را مى آورند و نامه عملش را به دستش مى سپارند، در آن طاعات زیادى مى بیند که انجام نداده بود عرض مى کند خداوندا این نامه عمل من نیست، چرا که من این طاعات را انجام نداده ام، خداوند مى فرماید: فلان کس تو را غیبت کرد، بدین سبب حسناتش به تو داده شد».مستدرک الوسائل، جلد 9، صفحه 121، حدیث 30
از این رو از بعضى از رجال معروف پیشین نقل شده که شنید کسى درباره او غیبت مى کند طبقى از رطب به رسم هدیه براى او فرستاد و پیغام داد: «شنیدم تو حسناتت را براى من هدیه کرده اى خواستم به این وسیله جبران کنم».
و از دیگرى نقل شده که مى گفت من اگر بخواهم کسى را غیبت کنم مادرم را غیبت مى کنم چرا که او از هر کس به حسنات من سزاوارتر است».
6ـ غیبت سبب مى شود که نماز و روزه انسان تا چهل روز، مقبول درگاه خداوند نشود، چنان که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده فرمود: «مَنْ اِعْتابَ مُسْلِماً اَوْ مُسْلِمَةً لَمْ یَقْبَل اللّهُ تَعالى صَلاتَهُ وَ لا صِیامَهُ اَرْبَعِیْنَ یَوْماً وَ لَیْلَةً اِلاّ اَنْ یَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ; کسى که مرد یا زن مسلمانى را غیبت کند، خداوند نماز و روزه او را چهل شبانه روز قبول نخواهد کرد مگر این که غیبت شونده او را ببخشد»همان، صفحه 122، حدیث 34
غیبت آثار مخرّب زیادى در جامعه انسانى دارد که اگر دست کم گرفته شود خطر آن بیشتر خواهد بود، اضافه بر این، آثار سویى از نظر روحانى و معنوى و عقوبت هاى الهى دارد که در روایات به آن اشاره شده است.
در مورد اول امور زیر را مى توان بر شمرد:
1ـ غیبت مهمترین سرمایه جامعه یعنى «سرمایه اعتماد» را از بین مى برد، زیرا غالب اشخاص داراى نقاط ضعفى هستند که سعى در کتمان آن دارند اگر آنها پوشیده بمانند، اعتماد مردم نسبت به یکدیگر باقى و بر قرار خواهد بود.
ولى کشف آنها بى اعتمادى عجیبى ایجاد مى کند، و مى دانیم اساس تعاون و همکارى اجتماعى، اعتماد متقابل افراد جامعه نسبت به یکدیگر است، و بدون آن جامعه بشرى به جهنم سوزانى تبدیل مى شود که مشکلات زندگى اجتماعى را دارد، ولى منافع آن از بین خواهد رفت.
2ـ غیبت سرچشمه سوء ظن نسبت به همگان است، زیرا هنگامى که عیوب مخفى جمعى از افراد از طریق غیبت آشکار گردد، انسان نسبت به همه پاکان و نیکان هم بدبین مى شود، و مى گوید: لابد آنها نیز در خلوت هاى خود چنین کارهایى دارند که ما نمى دانیم، و «بر هر که بنگرى به همین درد مبتلا است».
3ـ غیبت یکى از اسباب اشاعه فحشاء است چرا که هنگامى که گناهان مخفى افراد از طریق غیبت آشکار گردد، دیگران نیز تشویق به گناه مى شوند، و اصولا ابهّت گناه از بین مى رود، و عذر و بهانه اى براى آلودگان مى شود که اگر ما چنین مى کنیم فلان کس که از ما بهتر و آگاهتر است نیز مرتکب این عمل مى شود.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «مَنْ قالَ فى مُؤْمِن مارأتْهُ عَیْناهُ وَ سَمِعَتْهُ اُذُناهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِینَ قالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ: اِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ اَنْ تَشیْعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلِیْمٌ; کسى که درباره مؤمنى آنچه را چشمش (از بدى ها) مى بیند، و گوشش مى شنود و بگوید، او از کسانى است که خداوند متعال در حق آنان فرموده: کسانى که دوست دارند، کارهاى زشت در میان مؤمنان شایع شود، عذاب دردناکى دارند». اصول کافى، جلد 2، صفحه 357.
4ـ غیبت، گنهکاران را در گناهشان جسور مى کند، زیرا مادام که پرده از اعمال انسان برداشته نشده است شرم و حیا مانع از گناهان بیشتر و علنى تر است اما هنگامى که کوس رسوایى کسى را بر سر بازار زدند از ارتکاب گناه پروایى نخواهد داشت.
5ـ غیبت سبب ایجاد کینه و عداوت و بغضا است، چرا که مهمترین سرمایه انسان آبرو و شخصیت اجتماعى او است، در حالى که غیبت کننده این سرمایه گران بها را از بین مى برد و به همین دلیل کینه و عداوت شدیدى را در دل غیبت شونده (در صورتى که به گوش او برسد) بر مى انگیزد.
6ـ غیبت، غیبت کننده را از چشم مردم مى اندازد، چرا که فکر مى کنند، هنگامى که عیوب دیگران را نزد آنها مى گوید، لابد عیوب آنها را نزد دیگران خواهد گفت. لذا در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: «مَنْ نَقَلَ اِلَیْکَ نَقَلَ عَنْکَ; هر کس به سوى تو (عیوب مردم را) نقل کند (عیوب تو را) براى دیگران نقل خواهد کرد». شرح غرر الحکم، جلد 5، صفحه 451
در حدیث دیگرى مى خوانیم: «لامرُوَّةَ لِمُغْتاب; غیبت کننده شخصیت و احترامى همان، جلد 4، صفحه 347.
7ـ غیبت عذر و بهانه اى براى توجیه گناهان غیبت کننده مى شود، او براى این که از حملات و اعتراضات مردم در امان بماند، به سراغ غیبت مى رود
غیبت از گناهانى است که عوامل بى شمارى دارد، که هر کدام به تنهایى مى تواند سرچشمه غیبت شود، از جمله:
1ـ حسد 2ـ خودخواهى و خود برتر بینى 3ـ غرور و نخوت 4ـ انحصارطلبى
5ـ کینه توزى 6ـ جاه طلبى 7ـ دنیا پرستى و علاقه به مال و مقام 8ـ ریاکارى
9ـ تزکیه نفس و اظهار پاکى و تقوا 10ـ ایجاد سرگرمى ناسالم 11ـ سوء ظن
12ـ انتقام جویى 13ـ تشفّى قلب و فرونشاندن غضب 14ـ سخریه و استهزاء و امور دیگرى از این قبیل.
قدر مشترک همه اینها این است که انسان سعى مى کند با غیبت کردن شخصیت طرف و موقعیت اجتماعى او را درهم بشکند و او را در نظرها خوار و بى مقدار کند، و از این طریق انتقام بگیرد یا خشم خود را فرو نشاند، یا او را از مقام و مال محروم سازد و در اختیار خود بگیرد یا اظهار زهد و قدس کند، یا حاضران را بخنداند و یا خود را برتر و بالاتر از دیگران معرفى کند.
از اینجا روشن مى شود که اولا غیبت تا چه حد گسترده است و چه عوامل زیاد و متنوعى دارد، و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «اَصْلُ الْغیْبَةِ تَتَنَوَّعُ بِعَشْرَةِ اَنْواع; شِفاءِ غَیْظ وَ مُساعَدَةِ قَوْم وَ تُهْمَة، وَ تَصْدِیْقِ خَبَر بِلاکَشْفِهِ، وَ سُوءِ ظَنٍّ وَ حَسَد وَ سُخْرِیَّة وَ تَعَجُّب وَ تَبَرُّم وَ تَزَیُّن، فَاِنْ اَرَدْتَ السَّلامَةَ فَاذْکُرِ الْخالِقَ لاَ الَْمخْلُوقَ فَیَصِیْرُ ذلِکَ مَکانَ الْغِیْبَةِ عِبْرَةً وَ مَکانَ الاِْثْمِ ثَواباً; سرچشمه غیبت به ده نوع تقسیم مى شود، تشفّى قلب (فرونشاندن آتش غضب) و همگامى با دیگران (تعصّب گروهى) و تهمت زدن، و تصدیق عجولانه خبرى که صدق و کذب آن آشکار نشده، و سوء ظن و حسد و استهزاء، و اظهار تعجب و ابراز ناراحتى و خویشتن آرایى. و اگر مى خواهى سالم بمانى به یاد خالق باش نه به یاد مخلوق، این سبب مى شود که به جاى غیبت (از عیوب دیگران) عبرت بگیرى و به جاى گناه پاداش براى تو حاصل شود».(1)
روشن است که امام(علیه السلام) در صدد بیان بخشى از عوامل عمده غیبت بوده است، زیرا همان گونه که گفته شد، عوامل غیبت از اینها فراوان تر است
1. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 257.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «اِذا جاهَرَ الْفاسِقُ بِفِسْقِهِ فَلا حُرْمَةَ لَهُ عَلى غَیْبَة; هنگامى که فاسق تظاهر به فسق کند، نه احترامى دارد و نه غیبتى».(1)
و در حدیث دیگرى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم «مَنْ اَلْقى جَلْبابَ الْحَیاءَ فَلا غَیْبَةَ لَهُ; کسى که چادر حیا را از سر برگیرد غیبت ندارد».(2)
و احادیث متعدد دیگرى نیز تصریح به این موضوع کرده است، این احادیث به مقتضاى مفهوم وصف، بلکه مفهوم شرط که در مقام احتراز و نفى غیر، بیان شده است، به خوبى نشان مى دهد که اگر شخصى گناهى کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست. و چنان که در بحث استثنائات غیبت خواهد آمد، غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملى که تظاهر به آن مى کند جایز است، نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است، چرا که نوعى ظلم و ستم و افشاء اسرار و ریختن آبروى مردم محسوب مى شود، و بى شک فرقى میان فاسق و عادل در این زمینه نیست، مگر در مواردى که غیبت سبب نهى از منکر، یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد، و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتى نیست.
در بحث استثنائات غیبت، شرح بیشترى در این زمینه خواهد آمد.
گاه تصور مى شود که غیبت تنها با زبان است در حالى که حقیقت غیبت ـ آن گونه که دانستیمـ اظهار عیوب پنهانى که اگر صاحبش بشنود ناراحت مى شود.
این کار ممکن است به وسیله زبان انجام گیرد، یا از طریق قلم، و یا حتى اشارات دست و چشم و ابرو. گاه ممکن است در لباس جدى باشد و گاه در لباس جدى و طنز، واى بسا گناهان و غیبت هایى که در لباس شوخى و طنز انجام مى شود، خطرناک تر از گناهانى است که در لباس جدى است. چرا که انسان در شوخى و طنز
1. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 253.
2. همان، صفحه 260.
آزادى بیشترى احساس مى کند، و مطالبى را که به صورت جدى قادر بر بیان آن نبود، در لباس شوخى و طنز بیان مى کند.
اضافه بر این گاه غیبت با تعبیرات صریح (به اصطلاح دلالت مطابقى و تضمّنى) انجام مى گیرد، و گاه به دلالت هاى التزامى و تعبیرات کنایى که ابلغ من التّصریح است، مثلا هنگامى که سخن از مؤمنى به میان مى آید مى گوید بگذریم، شرع مقدس دهان ما را در اینجا بسته است، و با این تعبیر نشان مى دهد که او مرتکب گناهان زشتى شده است و اى بسا اگر صریحاً بیان مى کرد، چیز کمى به نظر مى رسید، اما چون با اشاره اجمالى بیان مى کند ذهن طرف به سراغ هر گناهى مى رود.
یا این که مى گوید: فلان کس داراى صفات بسیار خوبى است ولى...سپس سکوت مى کند.
و گاه در مقام خیرخواهى و دلسوزى مى گوید: «خداوند عاقبت فلان کس را به خیر کند». یا مى گوید: من از عاقبت او سخت بیمناکم و در واقع گناه را در لباس طاعت عرضه مى کند. و به گفته بعضى از بزرگان مرتکب گناه مضاعفى مى شود، هم غیبت و هم ریاکارى، غیبت از این نظر که با همین گفتار سر بسته، معایب زیادى را به طرف نسبت داده است، ریاکارى از این نظر که مى خواهد بگوید من اهل غیبت نیستم و مطیع فرمان پروردگارم
ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که از بعضى از کلمات بزرگان گاه چنین استفاده مى شود که غیبت در مورد همه مؤمنان نیست، بلکه تنها در مورد کسانى است که از گناه خود پشیمانند، و یا توبه کرده اند و در سر حد عدالتند.
و اما افراد فاسق و گنهکار، غیبتشان جایز است، هر چند گناهشان پنهان باشد، و گاه به این روایت از امام صادق(علیه السلام) نیز استناد جسته اند که فرمود: «مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ یَظْلِمْهُمْ، وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ یَکْذِبْهُم، وَ وَعَدَهُمْ فَلَمْ یُخْلِفْهُمْ کَانَ مِمَّنْ حُرِّمَ غَیْبَتُهُ وَ کَمُلَتْ مُرُوَّتَهُ، وَ ظَهَرَ عِدالَتُهُ، وَ وَجَبَتْ اِخْوَتُهُ; کسى که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانى که مى گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده هایش تخلّف نجوید، چنین کسى غیبتش حرام و شخصیتش کامل، و عدالت او ظاهر، و اخوّتش واجب است».(1)
به این ترتیب غیبت کسى را حرام مى شمرند که عادل باشد و شخص فاسق را هر چند عملش مستور باشد جائز الغیبه مى دانند.
مرحوم علاّمه مجلسى در جلد 72 بحارالانوار در کتاب العشره نیز در ابتداى سخن تمایلى به این سخن پیدا کرده، هر چند در ذیل کلام، از آن تقریباً عدول مى کند(2).
ولى مسلّم است این عقیده سبب مى شود که اکثریت مردم جایز الغیبه شوند و این بر خلاف اطلاق آیه قرآن و روایات بى شمارى است که در زمینه حرمت غیبت آمده است.
اضافه بر این روایات متعددى داریم که مى گوید: چند گروهند که غیبت آنها جایز است، یا غیبتى براى آنها نیست، از جمله فاسقى است که متجاهر به فسقش باشد، و از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «اَرْبَعَةٌ لَیْسَتْ غَیْبَتُهُمْ غَیْبَةٌ، الْفاسِقُ الْمُعْلِنِ بِفِسْقِهِ...; چهار گروهند که غیبت آنها غیبت نیست، نخست فاسقى است که آشکارا گناه کند».(3)
همین مضمون در روایت دیگرى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است.
1. اصول کافى، جلد 2، صفحه 239، حدیث 28.
2. بحارالانوار، جلد 72، صفحه 235 تا 237.
3. همان، صفحه 261.